عروسی تمام شد!!!!!!!!
سلام به همگی از تهران برگشتیم و عروسی خاله جون من و مهرانا هم تموم شد این آخرین خالم بود.
خیلی خوش گذشت اما خوب دلمونم گرفت و البته کلی هم رقصیدیم.
مهرانا داعم در حال گم شدن در سالن بود برای مثال وقتی عروس و داماد اومدن گمشده بود و روی جای عروس و داماد در حال درست زدن پیداش کردیم
یک جاهم وسط عروسی روی یک صندلی داشت گریه می کرد.
این هم عکس های عروسی،بفرمایید:
این غذاش بود.
بقیه عکس ها دست خالمه.
که بزودی خواهید دید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی